به دل گفتم ای ساده فراموشش کن تا کجا چشم به این جاده فراموشش کن دست بردار از او خاطره بازی کافیستفرض کن گل نفرستاده فراموشش کن آن نگاه آخر اوکه ازاوجامانده پیش او برده وپس داده فراموشش کن گفتم این تکه غزل رابفرستم طرفت دل ولی گفت نشو ساده فراموشش کن به شما بر نخورد حال غزل بود وگذشت اتفاقیست که افتاده فراموشش کن
نویسنده: میلاد گودرزی |
سه شنبه 86 فروردین 21 ساعت 3:20 عصر
|
|
نظرات دیگران نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|